دانلود کتاب داستان های برگزیده ماکسیم
کتاب داستانهای برگزیده: مجموعه 24 داستان روایات کوتاه جذابیست که به قلم ماکسیم گورکی با
مضامین گوناگون به رشتهی تحریر درآمدهاند. دانلود داستان برگزیده ماکسیم
ماکسیم گورکی (Maxim Gorky) یکی از نویسندگان برجستهی روسیه است. او در آثار خود سبکی جدید را به
عنوان ادبیات رئالیستی سوسیالیستی معرفی کرد. گورکی نویسندهاى مردمى بود و میان بسیارى از منتقدین
ادبى طرفداران زیادی داشت، همچنین از میان آثار مشهور او میتوان به رمانهایی نظیر: مادر، دوران کودکى،
سه رفیق و در جستجوى نان اشاره کرد. دانلود داستان برگزیده ماکسیم
کتاب داستانهای برگزیده: مجموعه 24 داستان (Selection stories) شامل عناوینی نظیر همسفر من، زن
چشم کبود، مادر و فرزند، رومان، سرزمین اندوه، ملاقات، عبرانی و فضول است. دانلود داستان برگزیده ماکسیم
ماکسیم گورکی به عنوان بزرگترین نویسنده ادبی انقلاب روسیه تلقی می شود. مجموعة حاضر، حاوی برگزیده ای
از داستان های کوتاه روسی، با عنوان های: «می باگورکی»؛ «همسفر من»؛ «نخستین عشق من» «پادشاهی
که بیرق سلطنت را برافراشت»؛ «معلم اخلاق»؛ فرانسة زیبا»؛ «استادان زندگی»؛ «بچه ها»؛ «پدر و پسر»؛
دانلود کتاب داستان های برگزیده ماکسیم
«عبرانی»؛ «زن چشم کبود»؛ «مادر و فرزند»؛ «افسانة مادر»؛ «عجوزة ایزرگیل»؛ «افسانة وانکو»؛ «جماعت»؛
«زندانیان»؛ «شب میلاد»؛ «نهم ژانویه»؛ «واسکا سرخه»؛ «رومان»؛ «سرزمین اندوه»؛ «فضول» و «ملاقات»
است. در خلاصة داستانهای برگزیده ماکسیم گورکی می خوانید: روزی فردی به خانة «گورکی» می رود و
داستان هایی را که دیگر نویسندگان برای گورکی فرستاده اند روی میز کار او می بینند، او که کنجکاو از این
مسئله بود، روز دیگری که وارد خانة گورکی می شود، نویسندة جوانی را با نام «ایوان موکاسه یف» می بیند
که در حال خواندن داستان خود برای گورکی است. پس از پایان داستان، گورکی به تحلیل آن می پردازد و آن
فرد نیز به راز ماجرا پی می برد.
دانلود کتاب داستان های برگزیده ماکسیم
در بخشی از کتاب داستانهای برگزیده میخوانیم:
سه سگ عظیمالجثه پشمالو در تاریکى به ما حمله آوردند، شارکو که هنوز هم از هق و هق نیفتاده بود فریادى
وحشتزده کشید و به خاک افتاد. من پالتوى خیس را به طرف سگها پرتاب کردم و خم شدم تا سنگ و چوبى
بردارم. هیچ چیز جز علف به دستم نخورد. سگها دستهجمعى حمله کردند و من هم انگشتانم را توى دهانم کردم
و با تمام قوت سوت کشیدم. سگها عقب رفتند و من صداى قدم کسى را که به سوى ما مىدوید شنیدم.
دانلود کتاب داستان های برگزیده ماکسیم
لحظهاى بعد، ما در میان دایرهاى که از چهار نفر تشکیل شده بود کنار آتش نشسته بودیم. هر چهار نفر لباسى از
پوست گوسفند که از خارج هم پوستدوزى شده بود بر تن داشتند. خاموش بودند و با بىاعتمادى به ما نگاه
مىکردند و به داستان من گوش مىدادند. دو نفر از آنها روى زمین نشسته بودند و چپق مىکشیدند، دیگرى
که تنومند بود و ریشهاى سیاه و انبوه و کلاه قفقازى به سر داشت به چوبدستى تکیه داده و در پشت سر ما
ایستاده بود. چهارمى که پسرک جوان و موخرمایى بود، در درآوردن لباس شارکو به او کمک مىکرد. شارکو همان
طور گریه مىکرد. دانلود داستان برگزیده ماکسیم
چوبدستهایشان روى زمین افتاده بود. از چند قدمى ما زمین در وسعت زیادى از پوششى خاکسترىرنگ و شبنمى
پوشیده شده بود و به برفهاى بهارى شباهت داشت که کمکم آب مىشوند. تنها بعد از نگاهى دقیق و مدتى دراز
توانستم گوسفندهایى را که کپهکپه گرد هم آمده بودند تشخیص بدهم. عده آنها چندین هزار بود و خواب و تاریکى
شب همه آنها را در تودهاى که استپ را پوشانده بود به هم فشرده بود. پشت هم بعبع مىکردند.
فهرست مطالب کتاب دانلود کتاب داستان های برگزیده ماکسیم
دمى با گورکى
همسفر من
نخستین عشق من
پادشاهى که بیرق سلطنت را برافراشت
معلم اخلاق
فرانسه زیبا
استادان زندگى
بچهها
پدر و پسر
عبرانى
زن چشم کبود
مادر و فرزند
افسانه مادر
عجوزه ایزرگیل
افسانه دانکو
جماعت
زندانبان
شب میلاد
نهم ژانویه
واسکا سرخه
رومان
سرزمین اندوه
فضول
ملاقات
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.